نویسنده: صمد سردارینيا
دكتر حميد نطقي(1378-1299) اين دانشمند وارسته كه از جمله نخبگان علمي طراز اول كشور بود, پس از مبارزه اي طولاني با بيماري جانكاه, در روز جمعه 25 تيرماه 1378 بدرود حيات گفت. مطبوعات كشور از اين استاد بزرگ, بحق به عنوان پدر روابط عمومي ايران ياد كرده و از شخصيت والا و از تلاش هاي علمي بي دريغش كه در طول عمر پربركتش فراوان كوشيد تجليل كردند, ولي به اشتباه, فعالبت هاي مطبوعاتي اين رجل برجسته را از سال 1320 شمسي قيد كردند, در حالي كه وي از 13سالگي, يعني از سال 1312 شمسي, در حالي كه دانش آموز دبيرستان رشديه تبريز بود, در جرايد زادگاهش با امضاي “ميرحميد نطقي” نوشتن آغاز كرده و نشريات آن روز موطنش را با آثار منظوم و منشورش مزين كرده بود.
در 22 شهريور ماه 1299, همان روزي كه زنده ياد شيخ محمد خياباني به شهادت رسيد, دكتر حميد نطقي, در محله سرخاب تبريز, در يك خانواده فرهنگي چشم به جهان گشود و آن همه نبوغ و استعدادهاي شگرفش بر اثر تربيت پدر فاضلش دكتر سيد حسن نطفي كه از چهره هاي تابناك و از صاحب قلمان چيره دست آن روز تبريز بود شكوفا گرديد و شخصيت والايش از همان سال هاي نوجواني اش رخ نمود.
وي پس از اتمام تحصيلات متوسطه, در رشته حقوق از دانشگاه تهران دانشنامه كارشناسي گرفته و راهي تركيه مي گردد و دكتراي خود را در رشته حقوق بين الملل از دانشگاه استانبول دريافت مي كند.
اين مرد وارسته, پس از بازگشت به ايران, نخستين فعاليت خود را در زمينه روابط عمومي, از شركت ملي نفت ايران آغاز كرده و پايه هاي روابط عمومي نوين را در همين شركت پي ريزي ميكند. او سال ها سمت استادي دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي را كه بعدها به دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبائي تبديل شد به عهده داشت.
صاحب ترجمه, علاوه بر تدريس, به زبان هاي فارسي, تركي (آذري, استانبولي, جغتائي), عربي, انگليسي, فرانسوي, آلماني و اسپانيولي احاطه كامل داشت و نيز به تدوين اولين كتاب در زمينه روابط عمومي با نام “مديريت در روابط عمومي” پرداخت كه در سال 1349 شمسي از سوي انتشارات دانشكده علوم ارتباطات انتشار يافت.
از اين سخصيت انديشمند, آثار قلمي متعددي به يادگار مانده, از جمله سرمقاله هايش در مجله وارليق است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي, سال ها زينت بخش اين مجموعه فرهنگي مي گرديد. لكن نوشته هاي وي در دوران قبل از شهريور 1320 شمسي كه در جرايد تبريز چاپ ميشدند از اهميت فوق العاده اي برخوردار است, چرا كه اين سخنان پرمغز, از خامه كسي تراوش مي كرد كه هم سن و سال هايش, در دنياي نوباوگي به بازي هاي كودكانه مشغول بودند و او با چنين انديشه سترگ و معلومات گسترده كه حاكي از شعور اجتماعي عميقش بود, در راستاي مردم سالاري و براي آگاه كردن مردم ميهنش قلم مي زد. اين نوجوان خردمند كه در زمينه هاي مختلف سياسي, اجتماعي, فرهنگي, به ويژه تربيتي مطلب مينوشت آثارش نشانگر آن بود كه صاحب اين قلم, از نبوغي كم نظير, ذوق و قريحه اي سرشار و قلمي توانا برخوردار است و در آينده از شخصيت هاي ممتاز اين مرز و بوم خواهد شد.نوشته هاي اين دانش آموز هوشمند تبريزي, داراي نثري شيوا و محتوائي غني و پربار بود.
وي در 15 سالگي, در شماره 250 نشريه ” شاهين” چاپ تبريز به مديريت حبيب ا… آقازاده كه روز پنج شنبه 25 ارديبهشت1314 منتشر شده, منظومه اي به دست چاپ سپرده و دست اندركاران آن جريده نيز درباره اين محصل نابغه، اظهار نظري كرده اند كه شايان توجه است. او خطاب به هم سن و سال هاي خود مي گويد:
اي تازه جوان نيك بنياد تا چند اسير پنجه خواب
برخيز ز عمر رفته كن ياد تا چند به فكر باده ناب
از بيخ بكن نهال بيداد در كسب كمال و علم بشتاب
تا آن كه جهان كني مسخر
بايد كه بزرگ گردد ايران با دانش و علم و زور بازو
بايد كه نمود سخت ويران آرامگه عدو به نيرو
بايد كه نهيم ما جوانان در راه وطن نفاق يكسو
آنگاه دهيم بسط كشور
ميرحميد نطقي, محصل دبيرستان رشديه
اينك اظهارنظر روزنامه شاهين:
” آقاي نطقي (نطقيزاده) كه از شاگردان حساس و ساعي و با اخلاق دبيرستان محترم رشديه بوده و در تحت نظر يك پدر اديب و دانش پرور, رهسپار مراحل ترقي و تعالي است, در منظومه هيجان آميز فوق كه از تقطه نظر تحريك احساسات وطني و تهييج حس ترقيخواهي و دانش آموزي در جوانان, در نظر ما خيلي شيرين و شيواست- صولت برد و دولت ورد را- طوري با همديگر مخلوط و ممزوج ساخته كه ما به جز “خزان و بهار” و يا ” ييلاق و قشلاق” عنوان مناسب ديگري براي منظومه ايشان پيدا نكرده, زيرا نه بهاريه است نه خزانيه, در صورتي كه هم بهاريه است هم خزانيه! و گمان مي كنيم بلبل تيره اختر نيز پس از شنيدن:
آورد هجوم بي محابا بر گلشن و باغ برف اسفند!
اگرهم تيكه تيكه اش كنند, از لانه گرم خويش ابداً تكان نخورده و به سير و سياحت “اوراق زمردين ازهار” مطلقا ميل و رغبتي اظهار نخواهد كرد. ” شاهين”
در اين اظهارنظر كه از صاحب قلم (نطقيزاده) هم ياد شده و اضافه گرديده است كه “در تحت نظر يك پدر اديب و دانش پرور رهسپار مراحل ترقي و تعالي است” واقعيتي استكه قبل از بررسي آثار قلمي او بايد به پدر دانشور و صاحب قلم و انديشه او اشاره اي گردد. چرا كه استعدادهاي سرشار صاحب ترجمه در محيط خانواده اي بافرهنگ و زير نظر پدري صاحب دانش و معرفت امكان بروز يافته و در اندك مدت, آثار شگرف خود را نشان داده است.
پدر وي مرحوم دكتر سيدحسن نطقي, از انديشمندان روزگار خود و از صاحبان قلمي بود كه آثارش در جرايد پس از دوران مشروطيت تبريز ديده ميشود. يكي از نمونه هاي شعر او كه درباره انتخابات آن روز مجلس شوراي ملي سروده و در روزنامه ” تجدد” ارگان شيخ محمد خياباني به چاپ رسانده بود, توسط نگارنده اين سطور از شماده 45 نشريه ياد شده كه روز پنجشنبه 16 ذيحجه 1335ه.ق منتشر شده, استخراج و در شماره پائيز سال 1372 مجله وارليق به چاپ رسيد كه با اين مطلع آغاز مي شود:
دوستا بيرون كنيد از مجلس اين اغيار را چون وجود غير, ظاهر ميكند اسرار را
وي كه در تبريز داروخانه داشت آگهي هاي تبليغاتي داروخانه اش در شماره هاي متعدد دوزنامه ” تجدد” چاپ گرديده است.
آثار قلمي او در روزنامه ” شاهين” هم منعكس گرديده, از جمله, سلسله مقالاتي را تحت عنوان “تاريخ ايران” تاليف “م.لوي.دوبو” مستشرق فرانسوي ترجمه كرده است. اين مرد اديب در شماره 313 ” شاهين” كه روز دوشنبه 16 شهريورماه 1315 شمسي منتشر شده, درباره كتاب جديدالانتشاري جنين اظهارنظر كرده است:
دوست دانشمندم آقاي آقازاده
يك جلد كتاب دفترداري مترادف (دوبل) تاليف آقاي بهمن شيداني را كه لطفا به رسم يادبود علمي ارسال و ضمناً نظرات بنده را در اطراف اين ارمغان نفيس جويا شده ايد. با وصف اين كه گرفتاري هاي اداري متاسفانه مدتي است از فيض مطالعه كتب محرومم داشته, ولي با يك نظر, ارزش اين اثر مفيد را دريافته و تا توانستم در مندرجات محتويات آن دقت نمودم.
الحق آقاي شيداني در سايه زحمات خود قواعد افيه را در مواضيع اصلي هيجده گانه با عبارات ساده و اسلوب خوش و بياني روشن در
(153) برگ جمع و از گردآوردن اين اوراق زيبا مجموعه اي ترتيب داده و در دسترس اهل فن گذارده اند كه براي اساتيد نافع ترين وسيله تذكر و جهت نوآموزان جامع ترين كتاب درس تواند بود.
سيد حسن نطقي
ميرحميد نطقي محصل دبيرستان رشديه تبريز, علاوه بر نوشتن مقالات متعدد و سرودن اشعار با دست اندركاران نشريه ” شاهين” همكاري فعالانه داشته است. وي در شماره هاي مختلف اين جريده با طرح مسابقات گوناگون, مخوانندگان روزنامه را به مطالعه و تفكر وامي دارد.
از جمله سئوالاتي كه طرح كرده “سودمندترين و مهم ترين اختراعات بشر كدام است” مي باشد. از جمله مقالاتي كه از ايشان در جريده ” شاهين” در تاريخ 24 تير 1316 شمسي به زيور چاپ آراسته گرديده, مقاله اي است كه با عنوان “در پيرامون نطق و خطابه” درج گرديده كه از مباحث تربيتي است و درباره تمرين و ممارست و ايجاد كردن عادات پسنديده در خود تاكيد دارد. همچنين نوشتاري در همين روزنامه تحت عنوان ” نظم و ترتيب را فراموش نكنيد” در تاريخ سوم مرداد 1316 چاپ شده است. از اين دست نوشته ها مقاله “زندگاني چيست؟” نيز در تاريخ 21 آبان ماه 1317 در همان نشريه منعكس گرديده است.
در زمينه مسائل اجتماعي و اخلاقي نيز مقاله اي درباره “سرقت ادبي” يا دزدي هاي بي سروصدا در شماره 323 سال هفتم ” شاهين” كه در روز پنج شنبه 14 آبان ماه 1315 چاپ شده است. اين مقالات بسيار سودمند و از محتواي پرباري برخوردار هستند.
اين دانش آموز آگاه و تيزهوش, سال ها قبل از تاسيس راديو در ايران, پي به اهميت آن برده و درباره ضرورت راديو, مقاله مشروح و پرمحتوائي را به رشته تحرير درآورده است. وي در بخشي از اين نوشتار كه در تاريخ هيجدهم اسفند 1317 شمسي در نشريه ” شاهين” چاپ شده مينويسد:
“… يكي از علماي اخير گفته است: راديو زبان كشور است! راستي نيز همين طور است. هر مملكتي كه نتواند به وسيله امواج كهربائي از فرسنگ ها پيام خود را به گوش دوستاران خويش برساند در حقيقت لال است. راديو بزرگترين اختراع قرن بيستم و معجزه آن است.
براي نوازندگان و سخنرانان ودانشمندان كشور, چه افتخاري بالاتر از اين كه در برابر ميكروفون ايستاده و از نتيجه صحبت شيرين يا گفتار دلنشين خويش همگي هم ميهنان خود را مشعوف و مسرور دارند.
از روي نگارش يكي از آمارشناسان تركيه از روزي كه استاسيون راديو در آنكارا و استانبول به كار افتاده, عده تصانيف و سرودهائي كه در تركيه تنظيم مي شده يك بر پنج ترقي نموده است. چنان كه (اكرم رشيد) نويسنده با قريحه ترك هرماه لااقل 3يا4 نمايش براي منتاژ راديو تصنيف و ترجمه ميكند.
(جمال توزن) آرتيست شهير آنكارا نيز در سايه بازيهاي خود و ايفاي رل هاي اشخاص داستان ها در پشت راديو اينك مشهور خاص و عام گرديده است.
راديو در عالم تبليغات نيز اهميت زيادي دارد. به طوري كه شنيده ام (هرگوبلس) وزير تبليغات آلمان راديو را بزرگترين وسيله تبليغ ناميده است و در جنگ هاي حبشه و ايتاليا و اخيراً در اسپانيا نيز اندازه صحت اين گفتار آشكار شده است.
همان روزي كه امپراطور سابق حبشه در پشت راديو از تمام زنان دنيا كمك خواست و نتيجه اي نگرفت, يكي از جرايد فرانسه چنين نوشت:” امروز شكست حبشه بر من ثابت شد!”
مطابق اظهارات برخي از محافل سياسي در جنگ هاي اخير اسپانيا, در نتيجه نطق يك نفر اسير كه مليون از جمهوري خواهان گرفته بودند و از راه راديو پيامي به هم مسلكان و هم قطاران سابق خود صادر نموده و در طي آن از نظم و ترتيب عالي حكومت فرانگو سخن رانده بود قريب دويست تن سرباز جمهوري خواه به سپاه مليون پيوسته است.
امروز در سياست دنيا, راديو بزرگ ترين عامل فعاليت به شمار ميرود. مقارن اوقاتي كه استاسيون آنكارا با تجديد نظرها و اصلاحات زيادي مي خواست در سه طول موج مختلف, اخبار و موسيقي و نطق هاي رهبر تركيه را پخش كند, يكي از جرايد استانبول چنين نوشت:
” امروز بايد ملت ترك, بالاترين و قلبي ترين مراتب صميميت خود را به پيشواي بينظير خود(آتاتورك فقيد) تقديم دارد. زيرا همان دست توانائي كه زنجيرهاي بدبختي توده ما را از هم پاره نمود تركيه جوان را زباني بخشيد كه با آن با بلندترين آوازي دوستان را پيام و سلام, و دشمنان را دشنام مي فرستد”.
از جمله مقالات سياسي صاحب ترجمه “مسئله يهود” است كه آن را با عنوان يك مسئله بغرنج سياسي معرفي كرده است. تاريخ درج اين مقاله (17 آبان1317/1938 ميلادي) در جريده ” شاهين” نشان مي دهد كه صاحب اين قلم, يك سال قبل از آغاز جنگ جهاني دوم و كشتار يهوديان به دست هيتلر و سال ها قبل از تاسيس دولت غاصب اسرائيل, در آن برهه با چه تيزبيني و آينده نگري خاص سياسي, اين مسئله بغرنج سياسي را مورد دقت و توجه قرار داده است. در بخشي از اين مقاله آمده است:
” امروز شورش اعراب فلسطين و شدت وخامت اوضاع آن سامان كه مسافرت مخفيانه مستر ماكدونالد در ماه گذشته نيز از شدت آن نكاست, از طرفي جنبش ضد يهود و مسئله پاك كردن نژاد از طرف ديگر يك صورت ايهام و حيرتي به وضع آينده يهوديان دنيا مي دهد كه پيش بيني چگونگي آن فوق العاده سخت و دشوار است.
براي اينكه اهميت مسئله و چگونگي وضع و موقعيت و پراكندگي اين قوم به خوبي نشان داده شود ذيلاً عده يهوديان موجود در دنيا و كيفيت سكونت ايشان در اقطار جهان را مختصراً از روي جديدترين آمار نشان مي دهيم…”
ميرحميد نطقي, در زمينه ترجمه نيز يد طولاني از خود نشان داده است. وي مطالب متعددي از مطبوعات فرانسه نرجمه و در ” شاهين” به دست چاپ سپرده است. از جمله مقاله اي است تحت عنوان ” پيشاهنگي” كه از جرايد فرانسه ترجمه كرده و در شماره 309 سال هفتم نشريه ياد شده كه روز چهارشنبه 21 مرداد 1315 منتشر شده درج كرده است. همچنين ترجمه سلسله مقالاتي تحت عنوان “بزرگترين فتح ناپلئون اول” در شماره هاي متعدد نشريه شاهين به چشم مي خورد. وي كه يكي از فعالان اين نشريه است در شماره 339 سال هفتم به تاريخ چهارشنبه پنجم اسفندماه 1315 از دكتر معالجش اين چنين تشكر كرده است
“از آقاي دكتر ابوالقاسم معيري كه پس از مدتي مداوا از چنگال مرض گريپ و مخملك خلاصم كرده اند بدين وسيله تشكر مي نمايم.
ميرحميد نطقي
در زمينه نظم نيز اشعار متعدد پرنغزي از اين قلم در نشريه ياد شده چاپ شده است. از جمله در شماره 510 سال نهم ” شاهين” كه در روز شنبه 24 دي ماه 1317 منتشر شده, شعري تحت عنوان “به بانوان ايران” درج گرديده است كه دو بيت اول آن را مي خوانيم:
ملك خوي و پري سيمائي اي زن به قيمت گوهر يكتائي اي زن
صفا و مهر و پاكي و عطوفت همه لفظ است و تو معنائي اي زن
منظومه اي نيز از سروده هايش تحت عنوان “دانش” در شماره 236 ” شاهين” كه در روز پنجشنبه 27 دي 1313 منتشر شده منعكس گرديده است. ايشان هنگامي اين اثر را به دست چاپ سپرده كه 14 سال بيشتر نداشته است. اين اثر منظوم كه از شيوائي و غناي خاصي برخوردار است بجاست كه آن را حسن ختام اين وجيزه قرار دهيم. اينك منظومه “دانش”:
جوانا هم اكنون كه داري جواني بكن كسب علم و هنر تا تواني
به دانش بيفزا كه نبود تو را بهر ز ديباي رومي و فر كياني
جهان تا تواني پر از نام خود كن مبادا كه در دهر گمنام ماني
به وقتي كه جنگ است شمشير بايد كمند و كمان و جهان پهلواني
به كف گير برنده تيغ قلم را كه با آن جهاني به آني ستاني
به يك جنبشي كن مسخر جهان را به نيروي خامه بدانسان كه داني
بدانگه كه صلح است تدبير بايد كه تدبير بهتر ز تيغ يماني
دل دردمندان به دست آر با مهر كه بر باد گردد زآهي جهاني
چو علمت نباشد يكي پاره سنگي چو سنگي كه در قعر چاهي بماني
ز فضل و هنر گر شوي دور كوري كه فرق هيولا و زيبا نداني
چو فضلت فزون شد فزون از طلائي دري, گوهري, بهتر از برلياني
به قدرت مثال يل نامداري به قيمت ز ياقوت احمر گراني
ز ياقوت و الماس و لعل و زمرد گرانتر اگر يافت گردد هماني
چو ” نطقي” به دست آر دام ز دانش كه دانش به است از فر خسرواني
ميرحميد نطقي محصل كلاس هشتم دبيرستان رشديه
اشعار و مقاله هايش در از مدت ها پيش جمع آوري مي كردم و با مطالعه هر مطلبي از دوران نوجوانيش بيشتر شيفته اش مي شدم, لكن به فكر تدوين مقاله نبودم, تا اينكه چند روز مانده به جدائي ابديش, بي ا، كه از چگونگي وضع و حالش آگاهي داشته باشم حس كردم كه بايد از اين مطالب, مقاله اي تاليف كنم كه اين كار را شروع كردم. پاكنويس اين نوشتار, در روز جمعه 25 تيرماه1378 هنگامي به پايان مي رسيد كه چراغ عمر اين دانشمند عاليقدر نيز در ديار غربت, دور از يار و ديار، در حال خاموشي بود.
مقاله حاضر كه تقديم محضر علاقه مندان و دانشوران محترم مي گردد نشانگر گوشه اي از فعاليت هاي قلمي آن بزرگمرد است, جا دارد كه تمام نوشته ها و آثار علمي وي جمع آوري و تدوين گردد تا نسل هاي آينده نيز بتوانند از انديشه و قلم او بهره مند گردند.
اين رجل برجسته معاصر آذربايجان, در واقع پدر مجله وارليق و از بزرگترين حاميان و خادمان زبان و ادبيات تركي آذري بود. نام مجله از ابتكارات او بود و”وارليق” را كه بنا به تعبير وي موجوديت ترك هاي ايران را نسان مي دهد در سطح جهاني معرفي مي كرد.
اين استاد بزرگ, پدر وارليق نويسان نيز بود و نه تنها نوشته ها و كلام آهنگين و زيبايش, آموزشگر هيئت تحريريه اين نشريه بود, بلكه آن ها از شخصيت باوقار, برخورد صميمي و متواضعانه و زندگي علمي و پربار اين پدر مهربان درس ها آموختند. در يك كلام مي توان گفتاين آموزگار پير و خردمند بود كه به شاگردانش آموخت هر كسي كه از خانه و كاشانه و ايل و تبار خود دفاع نكند, قادر به مدافعه از انسانيت هم نخواهد بود.
اينك با فشاندن قطره اشكي در فراقش, ياد و خاطره اش را گرامي بداريم و به روان پاك و سترگش درود بفرستيم و بگوئيم:
عشق ايله قلبي دالغالان اولمز هئچ زامان دونيا جريده سينده حياتي دوام ائدر