روابط عمومی و ارتباطات سیاسی
نويسنده: براتاله صمدیراد
چکیده
در دوره معاصر، ارتباطات، فعالیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در برمیگیرد و در این میان با پیچیدهتر شدن و گسترش جوامع اهمیت ارتباطات در بعد سیاسی نیز افزونتر میشود تا حدی که باید گفت در شرایط فعلی ارتباطات مایه اصلی زندگی سیاسی است و بدون بهرهگیری از وسایل ارتباطی و رسانههای گروهی نظامهای سیاسی قادر به نظم بخشیدن در جامعه و شریک ساختن مردم در زندگی سیاسی نیستند. همچنین اعضای جامعه برای ایفای نقش فعال، شرکت در انتخابات و ارتباط متقابل با سیاستمداران به رسانههای جمعی نیازمندند.
در ارتباط سیاسی آنچه اهمیت دارد تاثیر بر نگرش و رفتار است، ارتباطگر سیاسی که در این نوع ارتباط به طور عمده سیاستمداران هستند سعی میکند با بهرهگیری از ابزارهای مختلف ارتباطی و کاربرد قوانین و تکنیکهای لازم بر مخاطب تاثیر گذارد و وی را همواره هماهنگ با برنامهها و ایدههای خود ساخته و با کسب نفوذ و جلب افکار و آرای عمومی مردم، موقعیت خود را تحکیم بخشیده و به گسترش دایره قدرت خود بپردازد.
اندیشهپردازی در زمینه ارتباطات سیاسی نه جدید است و نه عجیب. در عصر قدیم میتوان از ارسطو تا ماکیاولی[2]، تمامی سیاستنامهها و نصیحهالملوکها و شهریارنامهها را در پیشینه این دانش لحاظ کرد. در عصر جدید نیز این که هارولد لسول[3] اولین نظریه پرداز پر آوازه ارتباطات، خود از علوم سیاسی و سیاستی آغاز کرده گواهی بر پیوند عمیق این دو دانش است. (مک نیر، 1392: صفحه 9)
ارتباطات سیاسی به عنوان یک حوزه بین رشتهای حاصل تعامل علوم ارتباطات و علوم سیاسی است. برای ما ایرانیان که تجربه گذار از یک دیکتاتوری تمامیتخواه و دورانی پر فراز و نشیب از روابط میان قدرت، رسانهها و مردم را پشت سر داریم مطالعه در این حوزه بسیار ارزشمند است.
در این مقاله علاوه بر تعاریف سیاست، ارتباطات و ارتباطات سیاسی به تاریخچه ارتباطات سیاسی، بررسی عناصر ارتباطات سیاسی و بیان پیوندهای ارتباطات سیاسی پرداخته شده است. همینطور پس از بیان کارکردهای ارتباطات سیاسی و نهادهای موثر در ارتباطات سیاسی، به بیان نقش و وظایف رسانهها، تاثیر عوامل سیاسی بر ارتباطات سیاسی و رابطه آن با سنجش افکار عمومی اشاره شده است. در پایان با بیان تاریخچه روابط عمومی سیاسی به نتیجهگیری پرداخته شده است.
واژگان کلیدی
ارتباطات سیاسی، دیپلماسی، دیپلماسی رسانهای
مقدمه
جامعه مجموعه ای از افراد است که در محیطی مشترک زندگی میکنند و نهادها، فعالیتها و منافع مشترکی دارند، اما اگر به هیچ ترتیبی با یکدیگر ارتباط برقرار نکنند، حتی نمیتوانند از منافع مشترک خود آگاه شوند؛ چه رسد به اینکه بخواهند اقدام مشترک هدفمندی انجام دهند. اغلب گفته میشود که اساس سیاست مبتنی برگفتگو است وگفتگو نماد ارتباط و تعامل اجتماعی میان افراد است.
اکنون که «جامعه اطلاعاتی» جایگزین جامعه صنعتی شده است دیپلماسی[4] نیز تحولی عظیم یافته است. توسعه تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات، ماهیت فعالیتهای دیپلماتیک[5] را دگرگون ساخته است و در آغاز هزاره سوم «دیپلماسی رسانهای» به عنوان یکی از شاخههای اصلی فعالیتهای دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی پدیدار شده است.
هماینک آنچه در این نوشتار دیپلماسی رسانهای مینامیم بحث قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای قدرتمند جهان را به خود اختصاص داده است. چرا که در سایه محیط جهانی نوین، محتوای بازی نرمافزاری به عنوان بخشی از دگرگونیهای جدید سیاست خارجی موجب شده است تا گفتمان، تصویرسازی و اقناع دیگران، در تعاملات مربوط به سیاست خارجی جایگاهی نوین یابند.
در این فضا دولتها ناظر توان اطلاعیابی و تاثیر بر مخاطبان خارجی خود در هر نقطه از جهان هستند. توانی که امروزه به عنوان توان استراتژیک[6]- دیپلماتیک در نظر گرفته میشود و برای دستیابی دولتها به اهدافشان به عنوان شرطی غیر قابل اجتناب به نظر میرسد.
در فضای نوین دیپلماتیک، شاید بیشترین تعامل دیپلماتیک را دیپلماتهای مجهز به تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهان داشته باشند. در ارتباط با دستگاه دیپلماسی، افکار عمومی گسترهای جهانی داشته و مخاطبان جهان را شامل میشود. در این نوع دیپلماسی افکار عمومی مردمان کشور یا کشورهای دیگر، مورد هدف و مخاطب سیاستگذار دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی هستند. (صالحی امیری، 1387: صفحه 14)
در گذشته تشریفات و پروتکل[7] سیطرهای همه جانبه بر مناسبات دیپلماتیک داشت و وزارت امورخارجه اغلب کشورهای دنیا، ماهیتی اریستوکرات[8] داشت.
اما امروزه وضع کاملا دگرگون شده است و مرزهای سنتی دیپلماسی متحول شدهاند. مرزهای جدا کننده سیاست داخلی از سیاست خارجی شکسته شدهاند.
هماینک به مدد تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات، زمینه مناسب برای ارتباط با افکار عمومی ملی و فراملی در کنار اقناع و تاثیرگذاری بر آنها از طریق رسانههای جهان فراهم است.
بازخوردهایی که در نتیجه عملکرد دیپلماسی عمومی سایبر فراهم میگردد بروی بسیاری از تصمیمگیریها، سیاستگذاریها و تعیین اهداف آینده دستگاههای دیپلماتیک و سیاست خارجی مفید است و درست به این دلیل که گفتمانسازی، تصویرسازی و اقناع دیگران، در تعاملات دیپلماتیک و سیاست خارجی جایگاهی نوین یافتهاند. نقش رسانهها در پردازش و اقناع دیگران بسیار کلیدیتر از گذشته شده است. (صالحی امیری، 1387: صفحه 15)
شفافیت اطلاعات و ارتباطات دیپلماتیک در فضای دیپلماسی، موجبات تبدیل اطلاعات سری[9] را در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی فراهم آورده است. به بیان دیگر بسیاری از اطلاعات دیپلماتیک از اطلاعات سری به اطلاعات آشکار تبدیل شدهاند. (صالحی امیری، 1387: صفحه 18-17)
تعریف سیاست
سیاست در اصطلاح به علم بررسی روابط قدرت و علم اعمال قدرت، مدیریت، توجیه و تسلیم زندگی اجتماعی انسانها در مسیر حیات معقول گفته شده است. به بیان دیگر سیاست فعالیتی است که در جامعه و در اثر اختلاف عقاید اتفاق میافتد و پیوند اساسی با قدرت و زور دارد.
ژولین فروند[10] در کتاب سیاست چیست، سیاست را چنین تعریف میکند: سیاست فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهمگرایی عقیدهها و منافع ناشی میشوند میخواهند به یاری زور امنیت بیرونی و تفاهم درونی واحد سیاسی ویژهای را تأمین کند. (فروند، ژولین، 1384: صفحه 213)
به تعریف دیگر سیاست فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهمگرایی عقیدهها و منافع ناشی میشود، میخواهد به یاری زور که اغلب بر حقوق متکی است، امنیت بیرونی و تفاهم درونی واحد سیاسی ویژهای را تأمین کند. (احمدی، 1384: صفحه 213)
به طور کلی تعریف علم سیاست معنای پهناوری دارد ولی عموما تعریف علم سیاست به اداره کشور برمیگردد و دانشی است که مناسبات شهروندی و مدنی را دربرمیگیرد. (جواد طباطبایی، (1387): صفحه 22)
تعریف ارتباطات
ارسطو فیلسوف یونانی شاید اولین اندیشمندی باشد که 2300 سال پیش، نخستین بار در زمینه ارتباط سخن گفت. او در کتاب مطالعه معانی بیان که معمولا آن را مترادف ارتباط میدانند، در تعریف ارتباط مینویسد «ارتباط عبارت است از جستوجو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران» شاید بسیاری از تعریفهایی که برای ارتباط ارائه شده تا حدودی از تعریف ارسطو سرچشمه گرفته باشد.
به همین جهت در میتوان گفت : کارشناسان روابط عمومی بازیگران سیاسی هستند که باید در انتخاب این بازیگران دقت کرد. زیرا یکی از نقشهای استراتژیک روابط عمومی، تاثیرگذاری بر تصمیمات سازمان پیش از اتخاذ آن است.
تعریف ارتباطات سیاسی
ارتباطات سیاسی انتقال اطلاعات سیاسی از یک بخش نظام سیاسی به دیگر بخشها و همچنین بین نظام سیاسی و نظام اجتماعی است. با این تعریف ارتباطات سیاسی برای رفتار اجتماعی و سیاسی حیاتی محسوب میشود تا آنجا که بدون ارتباطات نه سیاست و نه جامعه نمیتواند رشد یابد.
پیامهای سیاسی ویژهای وجود دارند که به روشنی قابل تشخیص هستند. نظیر سخنرانیهای سیاسی، مواضع انتخابی، تصمیمات حکومتی و مذاکرات سیاسی. ارتباط سیاسی همانند ارتباط در سایر زمینهها هم به شکل افقی و هم عمودی مورد استفاده قرار میگیرد. ارتباط سیاسی سه مجرای اصلی را به کار میگیرد:
1- رسانههای جمعی
2- گروههای فشار و احزاب سیاسی
3- تماسهای بین افراد
تاریخچه ارتباطات سیاسی
از لحاظ تاریخی، کهنترین پژوهشها در زمینه ارتباطات سیاسی متعلق به اندیشمندان یونان باستان است؛ که «گورجیاس»[11] اثر معروف افلاطون در رأس آنها قرار دارد. این کتاب، که افلاطون نام یک سوفیست[12] را بر آن نهاده است و دربارهی فن سخنوری برای دستیابی به قدرت، نوشته شده است، این موضوع را با قلمی نقاد، مورد بررسی قرار میدهد. اثر دیگر این عرصه را میتوان کتاب «شاهزاده»، متعلق به نیکولو ماکیاولی، سیاستمدار و متفکر ایتالیایی دانست؛ که وی در این کتاب، به تشریح قدرتهای سیاسی و چگونگی حفظ آن پرداخته و شرارت حاکمان را لازمه بقای حکومت قلمداد کرده است.
اما از قرن شانزدهم تا هیجدهم، در اثر تحولات عظیم اجتماعی، نظیر فعالیت مطبوعات، چارچوب زندگی و روشنفکری درهم ریخت.
در این دوران، اندیشمندانی مانند توماس هابز[13]، جان لاک[14] و ژان ژاک روسو[15]، نظریات جدیدی را در مورد آزادیهای سیاسی عرضه کردند. تحولات اقتصادی و جنبشهای سیاسی نیمه دوم قرن هیجدهم و نیمه اول قرن نوزدهم، شئون مختلف زندگی سیاسی اجتماعی را درهم نوردید و در آنها تزلزل و اضطراب پدید آورد و سبب نظریهپردازیهای سیاسی مهمی شد. در چنین شرایطی است که نوشتههای افرادی مثل کارل مارکس[16] و جان استوارت میل[17] و … شکل میگیرد. در همین دوران اثر معروف دیگری از استوارت میل تحت عنوان «نظام منطق»، که کتابی است در زمینه ارتباطات سیاسی، منتشر میشود.
کتاب دیگری که در زمینه ارتباطات سیاسی نوشته شده «چه باید کرد» لنین[18] است؛ که در آن توسعه وسایل ارتباط جمعی را عاملی میداند، که بهوسیله آن میتوان به نظام اجتماعی بهعنوان پدیدهی عصر جدید تسلط پیدا کرد.
با آغاز قرن بیستم، پژوهشگران زیادی در کشورهای مختلفی مثل آمریکا، انگلستان، شوروی و آلمان، از طریق روش تحلیل محتوا، سخنرانیهای عمومی و سیاسی و بهطور کلی تمام پیامهای سیاسی را مورد بررسی قرار دادند.
در سال 1930، هارولد لاسول[19]، از روش تحلیل محتوا برای مقایسهی تبلیغات سیاسی و نتایج آن، در زمان و مکانهای مختلف استفاده کرد. لاسول و لیتز در سال 1940 با کمک یکدیگر، تئوریهای تحلیل محتوا و روشهای آنرا تدوین کرده و در زمینه تبلیغات سیاسی بهکار گرفتند. «پل لازاراسفلد»[20] نیز در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1940 ایالات متحده آمریکا، در جریان یک بررسی، سعی کرد تا عوامل مؤثر در تصمیمگیری رایدهندگان در یک حوزه انتخاباتی در ایالت «اوهایو»[21] را مشخص سازد. از آن تاریخ به بعد، بررسی در زمینه ارتباطات سیاسی متداول شد که از آن جمله میتوان به آثار اولیه «کارل دویچ»[22] درباره «مدلهای ارتباطی در علوم اجتماعی» و «ملیگرایی و ارتباطات جمعی» و «جامعه سیاسی در سطح بینالمللی» اشاره کرد.
به این ترتیب، از جنگ جهانی دوم تاکنون، پژوهش در مورد ارتباطات سیاسی در سطح ملی و بینالمللی توسط افرادی مثل «لوسین پای»[23]، «دانیل لرنر»[24]، «ریموند بوئر»[25]، «گابریل آلموند»[26] و … بالا گرفت و تا آنجا پیش رفت، که امروزه ارتباطات سیاسی بهعنوان یکی از دروس رشته ارتباطات و علوم سیاسی بهحساب میآید. (جافر نوده، 1391: صفحه 5-4)
عناصر ارتباط سیاسی
ارتباط سیاسی دارای عناصر تشکیلدهندهای است که شناخت آنها به بررسی ارتباطات سیاسی یاری میرساند و آنها را میتوان اینگونه برشمرد:
1. پیامدهنده (فرستنده)؛ هر فرد یا گروهی که بهمنظور اثرگذاری بر خط مشی، دولت اقدام کند، یک پیامدهنده سیاسی است. انواع اصلی چنین پیامدهندگانی در جوامع سیاسی جدید عبارتند از: احزاب سیاسی، گروههای فشار، شوراها و دفاتر روابط عمومی و مانند آنها؛
2. پیام؛ پیامدهندگان، میکوشند به یاری پیام (کلمه، تصویر، کتابت و …)، افکاری را که در سر دارند، به ذهن دریافتکنندگان مورد نظرشان منتقل نمایند.
3. رسانه؛ این عنصر، بهعنوان مجرای انتقال پیام، پیام را به مخاطب میرساند. در عصر کنونی، تلویزیون، رادیو و روزنامه، بهترتیب بیشترین مخاطب و بیشترین اثر سیاسی را دارند.
4. مخاطب؛ مخاطب بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم پیام سیاسی را دریافت میکند و دانش، علاقه و آگاهی دریافتکننده پیام، از جمله عواملی هستند که بر اثرپذیری مخاطب موثرند.
5. واکنش؛ هر ارتباط سیاسی به انگیزه ایجاد نوعی واکنش در مخاطب صورت میگیرد. مراحل اثرپذیری مخاطب در برابر یک پیام سیاسی، که ارتباط سیاسی منتقل میکند را میتوان اینگونه دانست:
1. اندیشیدن مخاطب به موضوع؛
2. تغییر عقیده دادن مخاطب پیام؛
3. تحکیم عقیده در مخاطب، بهوسیلهی تکرار پیام و استدلال آوردن فرستنده؛
4. تحریک شدن مخاطب برای انجام اقدام عملی، بر پایه عقیده جدید. (علوی، پرویز: ص3و 4)
پیوندهای ارتباطات سیاسی
ارتباطات سیاسی، فرایندی است که براساس آن، در جوامع دموکراتیک[27]، رهبران سیاسی توسط شهروندان، از طریق آزادی بیان در رسانههای جمعی تحت کنترل قرار میگیرند و رهبران سیاسی نیز از طریق مجاری ارتباطی، اطلاعات شهروندان را نسبت به امور دولت تامین میکنند.
در این نوع از ارتباط، که یک فعالیت فراگیرنده بهشمار رفته و موجب به اجرا درآمدن تمامی نقشهای ایفا شده در نظام سیاسی میشود، پیوندهای گوناگونی وجود دارد که عبارتند از:
1. مبادله پیام میان نخبگان تصمیمگیرنده و بین آنها و بقیه مردم؛
2. مبادله پیام میان نخبگان تصمیمگیرنده و عامه مردم از طریق نطقهای تلویزیونی، مکاتبات با نمایندگان، سخنرانیهای انتخاباتی و آرای انتخابات عمومی؛
3. اعتراضات عمومی نسبت به وضع قوانین، مالیاتها و … و پاسخهای حکومت به این اعتراضها؛
4. یادداشتهای سازمانهای دولتی به یکدیگر و شهادت کارگزاران دولتی در مجلس؛
5. بخشی از مبادلات اطلاعاتی میان اعضای سازمانهای دولتی و غیردولتی، خانواده و … که جنبههای سیاسی دارند؛
6. مبادله اطلاعات میان اعضای سازمانهای سیاسی یا دولت.
این فرایند بنیادی، که اقدام سیاسی و تعریض سیاسی از طریق آن انجام میشود، بهعنوان طریق شکلگیری گروههای سیاسی که تلاش در جهت اثرگذاری بر سیاستگذاری عمومی کشورها را دارند، نقش مهمی را در جوامع بهعهده دارد. (علوی، 1386: صفحه 3).
کارکردهای ارتباطات سیاسی
برخی از کارکردهای مهم اینگونه ارتباطات عبارتند از:
1. ایجاد نظم در جامعه؛
2. فراهم آوردن اطلاعات در زمینه قوانین زندگی سیاسی و ارائه آنها به مردم؛
3. اثرگذاری ارتباطات سیاسی، با استفاده از وسایل گوناگون ارتباطی و تکنیکهای گوناگون بر مخاطبان، در جهت همراه کردن آنان با برنامهها و افکار خود، جلب افکار عمومی مردم، تحکیم موقعیت و بسط قدرت خود؛
4. ایجاد وفاق ملی و گفتگو میان مردم، روشنفکران و حکومت؛
5. جامعهپذیری سیاسی؛
6. تعیین علت رفتار مردم، در حمایت از نظام و حاکمیت و متقابلا خواستها و نظریات مردم و چگونگی پاسخگویی حکومت به آنها؛
7. فراهم آوردن اطلاعات در مورد قوانین زندگی سیاسی و ارائه آن به مردم؛
8. شکلگیری گروههای سیاسی که سعی در متاثر کردن سیاستگذاریهای نظام را دارند؛
9. ایجاد مشارکت سیاسی؛
10. برقراری ارتباط سیاسی بینالمللی جهت نفوذ و نظارت بر رفتار مردم کشورهای دیگر.
نهادهای موثر در ارتباطات سیاسی
برای ارتباطات سیاسی از نهادهای مهم بسیاری استفاده میشود، که برخی از آنها عبارتند از:
1. سازمانها: احزاب، اتحادیهها، دیوانسالاریهای عمومی و سایر سازمانهای فراگیر توده، که قابلیت پیوند نخبگان، خرده نخبگان و بخشهای وسیعی از گروه شهروندان را دارند، همگی در مسیر ارتباط سیاسی مورد بهرهداری قرار میگیرند.
2. گروهها: اجتماعات با سازمانپذیری کمتر و غالباً فراگیرندگی اندکتر نیز در این مسیر استفاده میشوند.
3. مجراهای ویژه: از جمله نهادهای دیگر که برای ارتباط سیاسی استفاده میشوند تظاهرات و رخدادهای ویژه است که بهمنظور تبیین و گردآوری توجه، تحت شرایط خاصی بهکار میروند.
4. رسانههای گروهی: رسانههای گروهی همچون مطبوعات، رادیو، تلویزیون، ماهواره و … در مسیر ارتباط سیاسی استفاده میشوند. از این رسانهها هم در قادر ساختن نخبگان به گفتگو با یکدیگر و هم در پیوستن نخبگان به زنجیرههای دیگر همچون شبکههای میانفردی، سازمانها و … استفاده میشود. (علوی، 1386: صفحه 4).
نقش و وظایف رسانهها در ارتباطات سیاسی
رسانه های اطلاعاتی و خبری واسطه اصلی میان سیاستگذاران و توده مردماند. رسانهها تودهها را بسیج میکنند تا اندیشههای جدید و تکنیکهای مدرن را بپذیرند.
وظیفه دشوار رسانههای گروهی این است که ساختار سیاسی با ثبات و پایداری را بنا کنند که در آن ساختار، محیط اجتماعی همگون و شایسته ای پدید آید و آن نیز به گسترش توسعه ملی سرعت دهد.
در این ارتباط دو وظیفه متفاوت برای رسانههای گروهی عبارتند از:
1- متحد کردن همه مردم کشور
2- تشویق و واداشتن آنان به مشارکت در طرحهای توسعه ملی
اکثر اندیشمندان وسایل ارتباطی یک سیاست جمعی نیرومند را پیششرطی برای نوگرایی و توسعه ملی میدانند. البته در کشورهای جهان سوم نقش رسانههای گروهی بر جریان یک سویه ارتباطات از سمت دولت، که مسئولیت طرح و اجرای پروژه توسعه ملی را برعهده دارد استوار است.
رسانههای گروهی به پیدایش رهبران جدیدی کمک میکنند که مساله میآفرینند و از نظر ایدئولوژیک متصدی توسعه ملی میشوند.
بین توسعه اقتصادی و ارتباطات همگانی رابطهای مستقیم وجود دارد و رسانههای گروهی نیروی محرکه در روند توسعه یک جامعهاند.
یکی از وظایف رسانهها این است که واقعیتهای سیاسی و اجتماعی را به درستی به تصویر بکشانند. ایفای نقش وجدان جمعی مستلزم این است که رسانهها بتوانند تمام نظام اجرایی را نقد کنند، زیرا انتقاد سازنده با رفع خطا و اجرای درست امری سازنده است.
نقش رسانهها هدایت و تاثیرگذاری بر افکار عمومی، ساختن ایدئولوژی و فرهنگ تودهای، پرورش شهروندانی نقاد و ایجاد همبستگی اجتماعی در جامعهای باز و کثرتگرا است.
البته، نقش رسانهها علاوه بر آموزش و اطلاع رسانی، تفریح و سرگرمی هم هست، ولی باید توجه داشت که نقش سرگرم کننده ارتباطات به آن حدی نرسد که جامعه را غیرسیاسی کرده و آنها را از توجه به سرنوشت خویش بازدارد. کاری که امروزه بسیاری از وسایل ارتباط جمعی به ویژه در غرب انجام میدهد و در واقع بزرگترین تاثیر منفی را دارد.
درنتیجه رسانهها از طریق برجستهسازی، بر نگرشها، باورها و ارزشهای خاصی تاکید میکنند و تصور و ادراک ما را از واقعیت، شکل میدهند.
تاثیر عوامل سیاسی بر ارتباطات
ارتباطات سیاسی نیز مانند ارتباطات، به طوراجتناب ناپذیری از عوامل گوناگونی از قبیل عوامل طبیعی، تکنولوژیک[28]، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی تأثیر میپذیرند. از بین این عوامل گذشته از اهمیت تکتک آنها ما به بررسی عوامل سیاسی اکتفا میکنیم:
عوامل سیاسی برشبکه ارتباطات و به طور قابل ملاحظهای در میزانی که شبکه ارتباطات تابع کنترل سیاسی حکومت هستند، تاثیر میگذارند. رسانههای همگانی در بسیاری ازجوامع و آشکارتر از همه درنظامهای توتالیتر[29] یا اقتدارگرا، تابع میزان متفاوتی ازسانسور هستند. برای مثال آلمان نازی ونظامهای کمونیستی شوروی و اروپای شرقی، کنترل دقیقی بر رسانههای همگانی و معمولا بر وسایل تکثیر اطلاعات، ماشین چاپ، دستگاه فتوکپی و حتی ماشین تحریر اعمال میکنند. با وجود این، کنترل اطلاعات درهمه جوامع وجود دارد.
سانسور حتی به صورتی دیگر در بیشتر کشورها وجود دارد. حتی اگر به آنچه مستهجن و مخالف اخلاق تلقی میشود، محدود باشد. کمتر حکومتی است که سعی نمیکند، کنترل بر اطلاعات را به هرصورتی حفظ کند و به طور ضمنی براین اعتقاد که اطلاعات قدرت است، صحه نگذارد.
ارتباطات سیاسی و سنجش افکار عمومی
سنجش افکار عمومی یکی از تحولات فنشناختی است؛ که ماهیت ارتباطات سیاسی را تحت تأثیر قرار داده و در گونههای مختلف این ارتباط، مورد استفاده قرار میگیرد. سنجش افکار عمومی، معمولاً وسیلهای برای پیشبرد پژوهشهای اجتماعی و جهتبخشی به نگرشهای عمومی یا ترویج عقاید و نامزدهای سیاسی قلمداد شده است. صاحبنظران معتقدند، نظرسنجی عمومی، هرگاه در خدمت تبلیغات سیاسی قرار گیرد، ظرفیت و قابلیتهای دولتها، احزاب سیاسی و گروههای فشار ثروتمند را برای اثرگذاری بر افکار عمومی ارتقا میدهد.
مارتین گلد[30]، یکی از برجستهترین کارشناسان سنجش افکار در کانادا، معتقد است که: «نظرسنجان، نقش عمدهای در کلیه سطوح سیاستگذاریهای دولت ایفا میکنند.» به اعتقاد وی، نظرسنجیها نه تنها بر اولویتها، زمانبندی و راهبردهای تبلیغاتی سیاستگذاران تأثیر میگذارند، بلکه به دلیل تشخیص روحیه عمومی حاکم بر جامعه، مسیرهای جدیدی را برای سیاستهای دولتی تعیین میکنند. بر این اساس، سیاستگذاران بهطور فزایندهای به نظرسنجیهای عمومی متوسل میشوند؛ تا اهرم لازم را جهت اثرگذاری بر افکار توده مردم بهدست آورند و در عین حال از بیم واکنش منفی جامعه، در رفتار سیاسی خود موضعی تدافعی اتخاذ میکنند. (پالتز، دیوید ؛ 1380: صفحه 371 و 379).
روابط عمومی سیاسی
نقش مشاوران سیاسی یکی از حساسترین نقشهای حرفه روابط عمومی است. همزمان با آشکار شدن نقش ارتقا یافته رسانهها و هدایت گفتمان سیاسی، سده 20 شاهد تولد و رشد سریع یک حرفه جدید مرتبط با انتقال پیامهای سیاسی بود.
رییس جمهور ویلسون[31] با تشکیل کمیته اطلاع رسانی در جنگ جهانی اول افکار عمومی را هدایت میکند و در سال ۱۹۲۸ دموکراتها دفتر دایمی روابط عمومی را تشکیل دادند. در سال ۱۹۳۲ این کار توسط جمهوریخواهان صورت گرفت و در سال ۱۹۳۳ صنعت روابط عمومی آمریکا همراه با نظام سرمایهداری به شکل گسترده به وجود آمد و روابط عمومی سیاسی امروز نقش و جایگاه ویژهای دارد.
در تغییر و هدایت افکار عمومی، در واکنشها و کنشها، در انتخاب و فعالیتها در حرفه روزنامهنگاری، در حوادث و رخدادها و یا در ممانعت از حوادث و اطلاعاتی که به صلاح نیست، در طراحی سخنرانیها، در نظرسنجیهای سیاسی، تشکیل بانکهای اطلاعاتی و رایانهای و ساماندهی فوری در واقع میتوان گفت روابط عمومی سیاسی تنها نقش رسانه ای ندارد. نقش انحصاری، هم نباید داشته باشد. چرا که نقش بالا و مشاورهای خود را از دست میدهد. روابط عمومی سیاسی باید باز عمل کند تا عملکردها ارزیابی و اصلاح شود وگرنه خود روابط عمومی انحصاری باز تولیدی به جز انحصار نخواهد داشت. به هر حال آنچه امروز در ایران به کار می رود رسانهای است و روابط عمومیها بهترین وسیله برای مدیریت افکار هستند.
با طرح مسایل بالا دیگر شکی برای ضرورت روابط عمومی ها باقی نمیماند، اما آن چه مهم است درک ضرورت و مرکزیت روابط عمومیها در مدیریت افکار در رسانههای گروهی است و حتی کاربردی که به شکل موثر در مشارکت و فرآیند دموکراتیک دارد. « یورگن هابرماس»[32] میگوید : سیاستمداران به تدریج اهمیت افکار عمومی را باور کردند و حوزه افکار و اندیشههای عمومی پدیدار شد. در واقع از اوایل قرن بیستم دولتها برای اولین بار خود را با تودهای مردم یا گروههای اجتماعی مواجه دیدند که در یک قلمرو گسترش یافته عمومی دیدگاهها و افکار مشترک خود را شکل داده و ابتدا توسط مطبوعات و سپس رادیو و در نهایت توسط تلویزیون به انتشار و ارایه آن پرداخته است. (مک نیر، 1392: صفحه 163)
هابرماس معتقد است: هنگامی که رسانههای گروهی در قرنهای نوزدهم و بیستم توسعه و گسترش یافتند، از موسساتی نشات گرفتند که برای انتقال بحث منطقی در خصوص موضوعات و مسایل سیاسی به درون سازمانهایی که از انگیزه خصوصی برخوردار بوده و به شکل خصوص کنترل میشدند، پدید میآمدند. لذا مطبوعات به یک حرفه تبدیل شدند روزنامهها دروازهای شدند که از میان منافع خصوصی به قلمرو منافع عمومی حمله ور شدند.
هابرماس در این زمینه میگوید: در همین زمان روابط عمومی به ابزاری تبدیل شد که توسط آن امکان معرفی سیاستمداران در حوزه یا قلمرو عمومی و دسترسی به گروه اجتماعی گرداننده انتخابات وجود داشت. اما دیدگاهی دیگر معتقد است، ظهور روابط عمومی سیاسی نتیجه اجتناب ناپذیر فرآیندی است که به کمک آن رسانههای گروهی بیشتر بر شکلگیری افکار و تصمیمگیری سیاسی متمرکز شدهاند. به عبارتی حضور و مشارکت عموم در مسایل سیاسی تنها از طریق رسانههای گروهی ممکن و میسر است، زیرا حتی در بهترین شکل نظام که فعالیتهای مشترک، سخنرانیها و راهپیماییها وجود دارد، هرگز این توانانی را ندارند که ارتباط بین شهروند و سیاستمداران را مانند روزنامهها و روابط عمومیها شکل دهند.
نکته قطعی این است که روابط عمومیها، کمیت گفتگوی سیاسی را به شکل عمیقی در قلمرو و عمومی افزایش داده است و افزون بر مدیریت ارتباطات سازمان و همیاری و ارایه مشاوره به مدیریت میتواند تاثیری شگرف بر فرآند تصمیمگیری و چگونگی تاثیرگذاری و متاثر ساختن تصمیمات رسانه بر گروههای مخاطب بپردازد. روابط عمومی میتواند همواره از طریق رسانه در پی تولید و انتقال پیام به شکل دو جانبه باشد.
به همین جهت در پایان می توان گفت: کارشناسان روابط عمومی بازیگران سیاسی هستند که باید در انتخاب این بازیگران دقت کرد. زیرا یکی از نقش های استراتژیک روابط عمومی، تاثیرگذاری بر تصمیمات سازمان پیش از اتخاذ آن است.
نتیجهگیری
جامعه برای بیان وقایع تاریخی و آگاه کردن مردم از مسائل مملکتی نیاز به گزارشگر دارد و این گزارش از طریق رسانه و به ویژه مطبوعات امکان انعکاس دارد.
در مسائل مملکتی گزارشگر سیاسی با بیان وقایع سیاسی میتواند منعکس کننده مذاکرات مجامع سیاسی و نهادهای قانونگذار باشد، بنابراین در این جا نقش ارتباطات سیاسی مشخص میشود، زیرا لازم است بین رسانهها و نهادهای سیاسی ارتباطی کامل وجود داشته باشد که همان ارتباطات سیاسی نام دارد و این نوع ارتباطات برای رفتارهای اجتماعی و سیاسی جامعه حیاتی است.
اگر به تاریخچه ارتباطات سیاسی بنگریم، اول بار متعلق به اندیشمندان یونان باستان است و افرادی نظیر افلاطون به بحث در مورد ارتباطات سیاسی پرداختند، اما در آن زمان دیدگاه آنان مورد قبول اندیشمندان قرون دیگر نبود زیرا در اندیشه آنها حفظ بقای حکومت با اعمال قدرت حاکمان مد نظر بود.
بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون پژوهش در خصوص لزوم ارتباطات سیاسی انجام گرفت به گونهای که امروزه ارتباطات سیاسی یکی از دروس رشته ارتباطات و علوم سیاسی محسوب میشود.
نتیجه آن که این ارتباطات در جهان امروز نه تنها پذیرفته شده است بلکه برای بقای یک جامعه لازم و ضروری محسوب میشود و مدلهای جهانی گوناگونی نظیر مدل ارسطو، مدل لاسول، پیر شفه، دروازه بانی مارپیچ سکوت، مدل تبلیغاتی، داد و ستد و تبلیغات و … برای این نوع ارتباطات وجود دارد.
در حقیقت در ارتباطات سیاسی آن چه مهم است تأثیر بر رفتار است و ارتباطگر سیاسی نوعی سیاستمدار است که سعی میکند با بهرهگیری از ابزار مختلف و کاربرد قوانین به تکنیکهای مختلف برمخاطب اثر بگذارد و مخاطب را هماهنگ با ایده خود کند و بد نیست که بدانیم پژوهشگران سیاسی، نه تنها محور اصلی ارتباطات سیاسی را مبارزات سیاسی میدانند بلکه معتقدند بدون این ارتباطات سیاسی، مبارزات آگاهانه سیاسی صورت نخواهد گرفت.
ارتباطات سیاسی با این تعابیر یاد شده، ارتباطی هدفمند درباره سیاست است. به گونهای که از طریق پیام به مخاطب عرضه میشود. به عنوان مثال از جمله وظایفی که این ارتباطات برای مردم جامعه ایفا میکند، آن است که به مردم میآموزد که چرا و چگونه باید رفتار کنند تا به حمایت از نظام حاکم خود بپردازند، یا نظام حاکم بازخورد افکار مردم را بگیرد، و در سطح ملی از انجام حرکتهای قومی و قبیلهای و تفرقهآمیز مردم را باز داشته و به یک نظام واحد و یک وحدت برای هدف اصلی جامعه وا میدارد. پس صحیح است اگر بگوییم ارتباطات در وحدت ملی نقش مهمی داشته و برای هیچ حکومتی هیچ مسئلهای به اندازه وحدت و یکپارچگی مهم نیست تا بتواند آن نظام را قدرتمندتر کند.
نباید از نظر دور داشت که نوع نظام حاکم بر رسانه برای رسیدن به وظایف مهم یاد شده بسیار مؤثر است، زیرا اگر نظامی به عنوان مثال تنها آمرانه باشد موفقیت زیادی برای اهداف مورد نظر محقق نخواهد شد، زیرا نوع نظامهای حاکم بر رسانه نقش مهمی در اثر بخشی ارتباطات سیاسی دارند.
منابع:
فارسی
جواد طباطبایی؛ (1387)، زوال اندیشه سیاسی در ایران، نشر کویر.
بهزادی، حمید؛ (1352). اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی، تهران: انتشارات دهخدا.
صالحی امیدی، سید رضا؛ (1387). دیپلماسی رسانهای، تهران: انتشارات پژوهشکده تحقیقات استراتژیک گروه پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی.
قوام، عبدالعلی؛ (1382). جهانی شدن و جهان سوم، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
ساسانی، حبیب؛ (1384). دیپلماسی ملی، کارامد، کاربردی و متحول، ویژه نامه منشور شماره 60، صفحه 25.
کاستلز، مانوئل؛ (1380)، عصر اطلاعات، قدرت هویت، ترجمه حسین چاوشیان، تهران: انتشارات طرح نو.
مک نیر، برایان؛ (1392)، مقدمهای بر ارتباطات سیاسی، ترجمه مهدی کاظمی، تهران: انتشارات همشهری.
علوی، پرویز؛ (1386)، ارتباطات سیاسی، تهران، انتشارات علوم نوین.
پالتز، دیوید؛ (1380)، ارتباطات سیاسی در عمل، ترجمه مهدی شفقتی، تهران: انتشارات سروش.
ژولین فروند؛ (1384)، سیاست چیست؟، ترجمه عبدالوهاب احمدی، تهران: نشر آگه.
جافر نوده، محمد؛ (1391)، جزوه آموزشی دکتر طبرسا، Mohammadjafarnodeh.blogfa.com
لاتین
L.MCphail،Thomas, (2006), Global communication
R.P.Bartston,(1997), modern Diplomacy: Longman.
H.G.nicholson, (1963), Diplomacy, London: Oxford university press.
G.K. hindell,(1995), The Influence of the on foreign policy. International Relations, number 12, page 73
________________________________________
[1] براتاله صمدیراد، دانشجوی دکترای علوم ارتباطات
[2] Niccolò di Bernardo dei Machiavelli
[3] Harold Lasswell
[4] Diplomacy
[5] Diplomatic
[6] Strategic
[7] Protocol
[8] Aristicratic
[9] Intelligence Information
[10] Julian Freund
[11] Gogias
[12] Sophist
[13] Thomas Hobbes
[14] John Locke
[15] Jean-Jacques Rousseau
[16] Karl Heinrich Marx
[17] John Stuart Mill
[18] Lenin
[19] Harold Lasswell
[20] Paul Felix Lazarsfeld
[21] Ohio
[22] Karl Deutsch
[23] Lucian pye
[24] Daniel Lerner
[25] Reymond Boer
[26] Gabriel Almond
[27] Democratic
[28] Tecnologic
[29] Totaliter
[30] Martin Gould
[31] Wilson
[32] Jurgen Habermas