«سيد فريد قاسمي» نويسنده، پژوهشگر مطبوعات و حافظه گوياي مطبوعات ايران در گفت و گوي اختصاصي با شارا، دكتر يونس شكرخواه منتخب ششمين جايزه بين المللي دكتر نطقي را مدرن ترين سنتي مي داند كه در نوع خود بي نظير است. به اين جهت كه ايشان با نسل هاي گوناگون روزنامه نگاري كاركرده و ابزار چاپ متنوع را ديده است. ايشان از روزنامه نگاري كاغذي به سمت روزنامه نگاري آنلاين رفته و در اين عرصه پيشگام بوده است. بخشي كه از نظر مي گذرانيد، توصيف حافظه مطبوعات ايران درباره پدر علم روزنامه نگاري آنلاين ايران است:
پهناي دانش، ژرفاي معرفت و ميزان فضل و كمال دكتر شكرخواه را بيشتر دوستان صميمي و همكاران قديمي ايشان مي دانند. دكتر شكرخواه را مي توان از منظرهاي گوناگون ديد، از منظر رسانه نگاري، يك دوره 34 ساله را كه از يكشنبه 24 آبان ماه سال 1360 با چاپ اولين ترجمه ايشان در صفحه خارجي روزنامه اطلاعات با امضاي يونس-ش دوره رسانه نگاري شروع مي شود تا به امروز كه سكان دار همشهري آنلاين هستند.
از منظر كتاب نويسي يك دوره 24 ساله را مي توان مرور كرد. از كتاب واژه نامه پژوهش هاي ارتباطي و رسانه اي كه در سال 1370 به وسيله مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها منتشر شد تا آخرين كتاب ايشان كه چند هفته قبل با عنوان گرافيك اطلاع رسان به وسيله همان مركز منتشر شد. اما ترجيح من اين است كه به جاي خَلق شكرخواه از خُلق شكرخواه حرف بزنم. هركسي كه از نعمت و بركت دوستي با دكتر شكرخواه برخوردار بوده است، به درستي مي داند كه مصاحبت با دكتر شكرخواه آرامش آفرين است، در دوستي دوام دارد، در معاشرت الگو است، اهل تكبر نيست، خودش را سريع با محيط وفق مي دهد، شيفته و دلبسته كار است، ذوق و قريحه و دانش گستري را با چاشني شيرين زباني درآميخته است. به عكس كساني كه خودشان هم نمي دانند چه مي گويند، دكتر هميشه مي داند چه مي گويد و در واژه واژه صحبت خود دقت دارد.
دكتر شكرخواه خوش محضر است و محفلي دل پذير دارد و بنا به اقتضاي جمع سخنان دلنشيني به زبان مي آورد. گاهي اوقات دكتر شكرخواه ناداني عامدانه اي دارد، اين ناداني عامدانه را بر فاضل نمايي عالمانه ترجيح مي دهد به اين دليل كه از شر’و شور گريزان است. با محيط سازگار است، با همه همكاران خود از سطح تا ذيل تفاوتي براي ايشان ندارد و با همه رفتار يكسان دارد. به يادگيري زبان هاي خارجي بسيار علاقه مند است. علاقه مند است كه با شهرستاني ها با همان زبان شهرشان صحبت كند. به گويش ها و زبان ها و لهجه هاي ايراني هم بسيار علاقه مند است و سريعتر از ديگران زبان را ياد مي گيرد. واقعيت قضيه اين است كه دكتر شكرخواه مي توانست بيش از اين مؤثر باشد، اما حقيقت اين است كه از يك سال هايي شوق باطني وي فرو نشست و علت آن را بايد از خود ايشان پرسيد. وي هيچگاه نتوانست آنچه را كه از سرچشمه مي گيرد و در دل نهفته دارد، به درستي و به طور كامل به دانشجويان خود منتقل كند.
دكتر شكرخواه در ترجمه به جاي اينكه خود را درگير معادل سازي و لغت تراشي كند، سعي مي كند مفاهيم و رويه ها را در عمل بومي سازي كند، به سخن نو دلبستگي دارد. هرچه نوتر براي او بهتر. مستمع است كه ايشان را بر سر ذوق مي آورد. ايشان مراقبت عجيبي از پيرمرد و كودك درون خود دارد و نگاه دار و نگهبان اين دو است و به موقع هر كدام را به كار مي برد. شايد بتوان گفت در جلسات رسمي پيرمرد شكرخواه و در محيط هاي غير رسمي و دوستانه كودك درون وي زنده مي شود.
اگر بخواهم دكتر شكر خواه را در چند جمله توصيف كنم مي گويم دكتر شكر خواه مدرن ترين سنتي است كه در عمر خود ديده ام. در آستانه 50 سالگي دكتر شكرخواه به مناسبت سالروز تولد او مطلبي در روزنامه شرق نوشتم كه بعدها در گزيده مقالات و گزارشات خود در كتاب مطبوعات ايراني آمده است. بخشي از نوشته خود را مي خوانم: در آستانه 50 سالگي دوست بسيار عزيزي هستيم كه 30 سال است مي گويد 20 سال دارم. دكتر يونس شكرخواه را مي گويم، همه به جايگاه علمي وي وقوف دارند. بر سر آن نيستم از تحصيلاتش، كتاب هايش، مقالاتش، شاگردانش، پيش گامي هايش و آنچه كه ديگران مطلع هستم، نكته اي را يادآور شوم، بلكه مي خواهم به خصلت هاي فردي و معرفتي او بپردازم. با وجود همه تفاوت هايمان كه او شرقي است و من غربي. مرادم شرق و غرب كشور است. او خلوت گزين با مولوي و من حافظ خوان. او ريشو و من بي ريش، او استقلالي و من پرسپوليسي، او آينده شناس و من گذشته پژوه، او را با فاني و باقي كاري نيست و من در پي هر دو و ده ها تفاوت ديگر كه هيچ يك از اين تفاوت ها پس از سالها نه تنها كوچكترين خدشه اي به دوستي برادرانه مان وارد نياورد، بلكه اسباب مزاح و خنده را گرم كرد و به يك روح در دو بدن تعبير مي شديم. هميشه و همواره گفتار و رفتار يكسان ما حيرت اطرافيان را برانگيخت و نفاق افكنان حرفه اي را مإيوس ساخت. دكتر يونس از نوادري است كه فقط با عمق دوستي در مي يابيم كه پشت عينك و ريش انبوهش، دنيايي از صفا و صميميت و خلوص و انسانيت نهفته است.
معناي وارستگي را بايد با او فهميد. در اندوه ديروز و فردا نيست. شهرت و محبوبيت را توأمان دارد اما با اين دو دكان داري نكرده و نمي كند. كينه، بغض، حسد و ناسازگاري در او راه ندارد. بردبارانه نمي رنجد و نمي رنجاند. زمان غصه خوري و نشاطش را مي دانم. در اين سالها در عمق چشمانش غمي نهفته است. صداي ساز نوازنده دوره گردي را كه مي شنود اشك را پنهان مي كند و لطيفه هاي ريزه ميزه شليك خنده او را به آسمان مي رساند. شيرين زباني است كه تلخ بياني ندارد. افزون بر نجابت ذاتي، متانت قلمي هم دارد و همه حرفش را هيچگاه نمي نويسد. او عدالت گستري را همراه با دانش گستري مي خواهد. اهل تفكر است. ايده هايش در قالب هاي تنگ نمي گنجد. براي هر مقوله اي تعريف خاص خود را دارد و شاهراه را از كوره راه به خوبي تشخيص مي دهد. با اين همه جفا مي بيند و وفا مي كند.
او به خوبي مي داند اكنون قطار ارتباطات در ايران در كدام ايستگاه روزگار مي گذراند. به خاطر علم و پيشرفت جامعه دعوت ها را مي پذيرد. رويه هاي تلخ را مي فهمد اما چون دور از هياهو است، خويشتن دارانه گاه سكوت و گاه دوري گزيني را پيشه مي كند.ده ها پرسش دانشجويان و علاقه مندان را در خيابان و بيابان پاسخگو است و چون حرمت پرسنده را نگاه بان است، بر شمار دوستان و دوست دارانش افزوده مي شود. براي يونس مهم نيست كه پرسنده ارزشي نويس است يا ورزشي نويس. او علم را برتر از خط كشي هاي زمانه مي داند. در زندگي خصوصي نيز حكايت ها دارد كه مجال طرحش نيست. تصور مي كنم كه نگاه او به دو روزه عمر چنين است:
حباب آسا چـنان بر چشـمه ي هسـتي، سبك بنشــين…كه گر چين بر جبين زد از نسيـمي، خيـمه برچينـي
بساط عمر نيرزد به زحمت چيدن…چه چيدني كه بايد نچيده برچيدن
به دليل اينكه دكتر شكرخواه در مطبوعات كارهايي مي نوشت و ترجمه مي كرد و من هم كارهايي مي نوشتم، تقريباً با اسم يكديگر آشنا بوديم. ولي سرآغاز دوستي كه تا به امروز استمرار دارد، به اولين سالهاي انتشار مجله رسانه بر مي گردد و از آن تاريخ تا به امروز اين دوستي به همان قوت و قدرت ادامه دارد.
دكتر از شما به عنوان حافظه گوياي مطبوعات ايران و برجسته ترين صاحب نظر در زمينه تاريخ مطبوعات ايرانيان مي كنند. به نظر شما دكتر شكرخواه در تاريخ مطبوعات ايران چه جايگاهي دارد و شما چه جايگاهي را براي ايشان قايل هستيد؟
با تمامي بررسي ها و مطالعات خود به اين جمع بندي رسيدم كه دكتر شكرخواه در نوع خود بي نظير است. به اين جهت كه ايشان با نسل هاي گوناگون روزنامه نگاري كار كرده است. ابزار چاپ متنوع ديده است. به اين معنا كه ايشان از روزنامه نگاري كاغذي به سمت روزنامه نگاري الكترونيك رفته است و در اين عرصه پيشگام بوده است. امروزه هنگامي كه روزنامه نگاران برجسته تاريخ ايران را مرور مي كنم، مي بينم دكتر شكر خواه تمامي نسل روزنامه نگاري ايران را ديده و از طرفي هم سر پلي براي روزنامه نگاري ايران بوده است و به دليل احاطه و تسلطي كه به زبان انگليسي دارد، مي تواند تازه ها را براي روزنامه نگاري ايران ترجمه كند.
خدمت ديگر دكتر شكر خواه نسل پروري است. بسياري از دانشجوياني كه روزگاري دانشجوي ايشان بودند، امروز از فعالان عرصه رسانه هستند. چه در رسانه هاي ديداري و شنيداري و چه در رسانه هاي نوشتاري و از اين جهت هم دكتر شكرخواه حق عظيمي به گردن روزنامه نگاري ايران دارد. ولي از يك طرف بايد واقعيت ها را گفت كه حسادت ها هميشه باعث مي شود كه انسانها آسيب ببينند يا مسير خود را تغيير دهند و يا تمام حرفي را كه دارند، بر زبان نياورند. دكتر شكر خواه به دليل اينكه آدمي با هوشمندي بسيار بالا است، گاهي اوقات كه احساس مي كند قدش بلندتر از معمول مي شود، خودش قد خود را كوتاه مي كند و اين ممكن است براي دكتر شكر خواه بركت باشد اما براي جامعه يك خسران است. دكتر شكرخواه از آدم هايي است كه هيچگاه دانش و توانمندي او نتوانست ظهور پيدا كند.
خاطره اي از سالهايي كه با دكتر شكرخواه كار كرديد را به ياد مي آوريد؟
– مديريت فكر و ذهن دكتر شكرخواه بسيار منسجم است. تمامي خاطراتمان شيرين است. در كنار دكتر شكرخواه بودن آرامش آفرين است. در روزگاري كه پلشتي و زشتي از در و ديوار بالا مي رود، اگر شما يك همكار داشته باشيد كه به او اعتماد داشته باشيد، نعمت بسياري است كه باعث مي شود ذهن معطوف به كار شود و راندمان كاري بالا برود. يكي از ويژگي هاي دكتر شكرخواه اين است كه در محيط كار با ايشان ديگران آرامش دارند، مي توانند خلاقيت هاي خود را نشان دهند.
منبع مرجع: شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)