مسعود برزین (زاده ۴ آبان ۱۲۹۹ – درگذشته ۲۷ مرداد ۱۳۸۹ در تهران) روزنامهنگار ایرانی و رئیس سابق رادیو تلویزیون ملی ایران بود. او چند کتاب درباره ماهاتما گاندی و جنبش عدم خشونت ترجمه نموده بود.
زندگینامه
امیر مسعود برزین در ۴ آبان ۱۲۹۹ در تهران بدنیا آمد.
پدرش ابوالفتح برزین، سرتیپ ارتش، و مادرش عصمت خانم شامبیاتی بود. دودمانش به قبایل قره قوینلو برمیگشت. جد پدریش، امیر خان سردار، ملقب به سردار شهید، بود که در یکی از جنگهای ایران و روس در دوره قاجار فرماندهی قوای ایران را به عهده داشت و در شهر گنجه در دفاع از خاک میهن جان خود را از دست داد. بعدها پسرش مصطفی خان امیر تومان به فرماندهی لشکر رسید. فرزند او محمد حسن خان معتصم نظام، معروف به حسن خان میر پنج، بود که ریاست محاکمات وزارت جلیله عسکریه (دادگاه عالی ارتش در آن هنگام) را به عهده داشت. فرزند او ابولفتح بود، پدر مسعود برزین.
مسعود در ۱۲ سالگی مادر خود را از دست داد و کودکی را همراه پدر که همواره در ماموریت ارتش بود در شهرهای کرمانشاه، رشت و اصفهان گذراند.
نخست در دبستان ادب تهران و سپس در شبانه روزی کالج اصفهان درس خواند. پس از بازگشت به تهران به دبیرستان فیروز بهرام رفت و پس از آن در دانشگاه تهران به تحصیل ادبیات انگلیسی پرداخت. برای مدتی به انگلستان سفر کرد و یک دوره روزنامه نگاری را در کالج مطبوعاتی لندن گذراند.
خدمت نظام وظیفه را در مدرسه افسری سپری کرد. در ۲۱ آبان ۱۳۲۱، در دوران حکومت قوام در یک تظاهرات ضد دولتی در تهران هدف گلوله سربازان متفقین قرار گرفت و پای راستش جراحت برداشت. علی رغم این نوع ماجراجویی های جوانی هیچ گاه وارد فعالیت سیاسی نشد و در تمام عمر نیز تمایلی به شرکت در هیچ دسته و گروهی پیدا نکرد.
کار را از زمان تحصیل با تدریس در دبیرستان فیروز بهرام آغاز کرد. سپس مترجم خبرگزاری پارس، خبرنگار و سردبیر مهر ایران و سردبیر مجله خواندنیها شد. در پایان جنگ دوم به عنوان خبرنگار در کنفرانس صلح پاریس شرکت کرد.
در دهه ۱۳۳۰ با مهین عظیما، که فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبا و نقاش بود و بعدها از پیشکسوتان نقاشی پشت شیشه شد، ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.
در دهه ۱۳۳۰ در سفارت هند مترجم و سپس رابط فرهنگی سفارت شد. ۳۶ ساله بود که به استخدام شرکتهای عامل نفت ایران درآمد اما همیشه به کار نویسندگی و مطبوعاتی ادامه داد.
سپس به ماموریت اداره روابط عمومی شرکت تصفیه نفت در آبادان رفت . دو سال آنجا بود و این شهر را بسیار دوست داشت و همانجا دوستان فراوانی یافت. با بروز تنش میان ایران و عراق کشیک شبانه پستهای حفاظتی شهر را به عهده گرفت.
برزین در سال ۱۳۴۸ به ریاست روابط عمومی دفتر فرح پهلوی منصوب شد. سعی بر این داشت که تماس مردم عادی را با فرح افزایش دهد. چند بار هم او را در سفرهای خارجی همراهی کرد. با اینکه خاطرات فراوانی از این دوران داشت به ندرت از آنها یاد میکرد. معتقد بود که قضاوت نهایی در مورد دوران پهلوی را باید بدست تاریخ سپرد تا آیندگان به حق داوری کنند و به دور از حب و بغضٍ، یا دوستی و دشمنی، جنبه های مثبت و منفی منفی پهلوی را محک زنند.
در سال ۱۳۵۳ بدنبال اختلاف نظر با برخی از مقامات دفتر فرح از کار خود استعفا داد و به دانشگاه تهران رفت. مدت چهار سال مشاور رییس دانشگاه و مدرس روزنامه نگاری و روابط عمومی بود.
در سالهای آخر زندگی، برزین دچار بیماری پارکینسون و زمینگیر بود. اما روحیه آرام و خوشرویی خود را حفظ کرد و هرگز شکایتی به زبان نیاورد. در این دوران همسرش زحمت مراقبت شبانه روزی و طاقت فرسای او را به دوش کشید.
در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۸۹ در تهران درگذشت وی ۲۸ مرداد ۱۳۸۹ در گورستان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
در خاطرات خود مینویسد: “در طول چهل سال بیش از ۱۷ شغل مختلف داشتم. علتش این که میز اداره راضی و قانعم نمیساخت. میل داشتم از این شاخه به آن شاخه بپرم. تجربیات اجتماعی و فرهنگی بیابم. همیشه فردی بودم جستجوگر.”
مسعود برزین, مولف اولین کتاب روابط عمومی عملی در ایران (( مسعود برزین )) نویسنده کتاب (( چگونه روابط عمومی کنیم)) یکی دیگر از پیشگامان است.
وی در سال 1299 شمسی در تهران به دنیا آمد . تحصیلات دبستان و دبیرستان را در این شهر به پایان رسانید و سپس رشته زبان انگلیسی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به پایان برد.
(( برزین )) دوره دو ساله مدرسه روزنامه نگاری لندن را طی کرد و سپس دوره روابط عمومی را در انگلستان و هلند گذرانید و کار روابط عمومی را در دهه 1330 با شرکت نفت آغاز کرد.
(( برزین )) پس از انتقال به تهران همچنان فعالیت خود را در روابط عمومی شرکت نفت ادامه داد و در کنار آن با مطبوعات به همکاری پرداخت و در تشکیل های این صنف مسئولیت هایی را پذیرفت. در نیمه اول دهه 1340 کتاب (( چگونه روابط عمومی کنیم ؟ )) به قلم وی از سوی انتشارات بهجت در تهران منتشر شد.
نگاهی به کارنامهی روزنامهنگاری و فرهنگی مسعود برزین
فرشید ابراهیمی (دبیر بخش تاریخ باستان انجمن پژوهشی ایرانشهر)- «سانسور با تولید مطبوعات آغاز شد و همیشه سد راه پیشرفت آنها بوده است.» این جملهی مشهور امیرمسعود برزین، چهرهی سرشناس و پیشکسوت روزنامهنگاری در ایران، محقق و نخستین دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران ایران در دهه ۴۰ است. او ۹۰ سال پیش (۱۲۹۹ خورشیدی) در تهران به دنیا آمد و پس از نزدیک به نیمقرن کوشش در حوزهی مطبوعات، پس از یک دوره بیماری، ساعت ۹:۳۰ دقیقه صبح در روز ۲۸ امردادماه ۸۹ در گورستان بهشت زهرای همان شهر به خاک سپرده شد.
کار را از زمان تحصیل با تدریس در دبیرستان فیروز بهرام آغاز کرد.
به گفته خودش: «آقای ناطقی ناظم دبستان ادب، پشت مسجد سپهسالار، در سال ۱۳۱۱، مردی خشن ولی گاه مهربان بود. با یکی از همکلاسیها که مثل من از روزنامههای آن زمان خوشش میآمد، یک مثلاً روزنامه به قطع کاغذهای A4 نوشتیم و به آن حاشیه رنگی اضافه کردیم و اسم آقای ناظم را به عنوان صاحبامتیاز و سردبیر نوشتیم. روزنامه را با شوق و شعف بسیار نزد آقای ناطقی بردیم. آن را به حضور جناب آقای ناظم تقدیم کردیم و منتظر ماندیم تا به ستونهای آن نگاه کند و ما را به شدت هر چه تمامتر تشویق کند. ولی او روزنامه را از میان جر داد و گفت بروید پی درستان. این فضولیها به شماها نیامده! چند سال بعد عشقم به روزنامهنگاری فقط در فکرم بود. تا اینکه بعد از مدتی نخستین مقالهام در یک روزنامه منتشر شد. از ذوق روی پا بند نبودم. از میدان بهارستان تا خانهمان در خیابان عینالدوله دویدم تا روزنامه را به خواهرانم برسانم. شادی محیط خانواده اولین عامل تشویق به ادامه حیات مطبوعاتیام بود. ولی درآمد مطبوعاتی در آن سالها بسیار کم بود. برای به دست آوردن درآمد بیشتر دست به کارهای دیگر زدم. ترجمه برای چندین روزنامه، سردبیری روزنامه مهر ایران، سردبیری مجله خواندنیها، تدریس زبان انگلیسی در دبیرستان فیروز بهرام، معلمی سرخانه، ترجمه و مقالهنویسی برای مجلات هفتگی و ماهانه، تدریس در کلاسهای آزاد زبان، تا سردبیری مجله هند نوین در سفارت هند.»
او در ادامه مینویسد: «در سال ۱۳۱۸ بر سبیل اتفاق، یک مجلهی انگلیسی زبان به دستم آمد؛ مکالمهای از آن را راجع به چتر نجات ترجمه کردم و برای روزنامهی اطلاعات فرستادم. نوشته بودم به قلم «مسعود برزین» ولی سردبیر روزنامه آن را تصحیح کرده بود: ترجمه «مسعود برزین». جوانی هم دنیایی دارد. در همان سال مجلهی راهنمای زندگی به مدیریت حسینقلی مستعان راه افتاد. برای آن مجله شروع به ترجمه کردم. به این ترتیب به دنیای مطبوعات راه یافتم. بعد به ترجمه و خبرنگاری برای روزنامهی « مهر ایران» پرداختم؛ روزنامهای که چند سال بعد به سردبیریاش رسیدم. در مدرسهی روزنامهنگاری لندن اسم نوشتم. چیزی را که تأکید داشتم بیاموزم، نحوهی تهیهی آرشیو مطبوعات بود.»
دوره دو ساله مدرسه روزنامهنگاری لندن را طی کرد و سپس دوره روابط عمومی را در انگلستان و هلند گذرانید و کار روابط عمومی را در دهه ۱۳۳۰ با شرکت نفت آغاز کرد.
برزین دو سال در دانشکده حقوق تحصیل کرد و سپس به دانشکده ادبیات رفت و زبان انگلیسی را در بهترین سطح آموخت و از همان دوران فعالیتهای مطبوعاتی را آغاز کرد و در جریان کنفرانس صلح پاریس به عنوان خبرنگار روزنامه مهر ایران شرکت کرد و دو سالی را هم در مدرسه روزنامهنگاری به تحصیل پرداخت و با مدرک و نامه ستایشآمیز به ایران بازگشت و در روابط عمومی شرکت نفت مشغول به کار شد. علاوه بر کار در نشریات آن روز و سردبیری روزنامه، از بنیانگذران سندیکای مطبوعات ایران در دهه ۴۰ بود.
او در خاطرات خود مینویسد: «در طول ۴۰ سال بیش از ۱۷ شغل مختلف داشتم. علتش این بود که میز اداره راضی و قانعم نمیساخت. میل داشتم از این شاخه به آن شاخه بپرم. تجربیات اجتماعی و فرهنگی بیابم. همیشه در جستجو بودم و خواستار بینش درست.»
نخستین سندیکای روزنامهنگاران ایران
برزین دیدگاههای مطبوعاتی ویژهی خود را داشت: «تیراژ یا تعداد نسخ چاپشده روزنامه/مجله در هر شماره از آغاز در ایران مُهر محرمانه بر پیشانی داشته است. مدیران و ناشران سعی داشتهاند از ذکر آن خودداری کنند و در مکالمه، رقمی بهمراتب بیش از واقعیت به زبان آورند؛ زیرا تصور بر این بوده و هست که هرچه تیراژ بیشتر باشد، نشریه مهمتر است. در نخستین قرن از حیات مطبوعاتی، روزنامههایی بودند که چه بسا با تیراژ کمتر از ۵۰۰ نسخه، واویلا کردند و نسخ آنها دست به دست گشته و در قهوهخانهها با صدای بلند خوانده شده و افکار عمومی ایجاد کرد و در یکی از قوانین مطبوعاتی ذکر تیراژ در هر شماره اجباری بوده ولی کسی برای این بند قانون تره هم خرد نکرد.»
مسعود برزین بنیانگذاری نخستین سندیکای مطبوعاتی را در کنار سه تن دیگر از یاران خود یعنی سیاوش آذری، رکنالدین همایونفرخ و داریوش همایون از دیگر نمودهای روشن کارنامهی خود میداند: «تلاش دیگری که در جامعه مطبوعاتی آن دوره داشتم، تشکیل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران ایران در دهه ۴۰ بود که با یاری سه همکار مطبوعاتیام به ثمر رسید و افتخار یافتم به سمت نخستین دبیر سندیکا برگزیده شوم. آنچه همیشه مرا در این راه مصمم و پرامید نگه داشت عشق به این پیشه و رسیدن به حاصلی پربار بود.»
در آبان ۱۳۴۱ نخستین مجمع عمومی سندیکای روزنامهنگاران ایران، داریوش همایون، ذبیحالله منصوری، لعبت والا، ویکتوریا بهرامی، پرویز آزادی، اسماعیل یگانگی، سیامک پورزند، اسماعیل رایین و هوشنگ پورشریعتی را به عضویت هیئت مدیره و «ر. اعتمادی» تنها روزنامهنگار تحقیقی تاریخ روزنامهنگاری ایران را به سمت بازرس هیئت مدیره برگزیده بود.
در جریان نخستین انتخابات سندیکای روزنامهنگاران ایران که گفته شده است تا آن زمان واقعیترین انتخابات در تاریخ ایران بود، داریوش همایون روزنامهنگار ملیگرای دیگر و مفسر وقت اخبار بینالمللی در روزنامه اطلاعات چند رای کمتر از امیرمسعود برزین کسب کرده بود.
چنانکه گفتیم تشکیل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران ایران در دهه ۴۰ تلاشی بود که مسعود برزین با یاری سه همکار مطبوعاتی خود به ثمر رساند و به سمت نخستین دبیر این سندیکا برگزیده شد و به این ترتیب روزنامهنگاران ایرانی امنیت شغلی یافتند. برزین در آن زمان که به عنوان یک ملیگرای ایرانی شهرت جهانی داشت، در عین حال مدیر دورههای بازآموزی روزنامهنگاری دانشگاه تهران (آموزش ضمن کار ـ شبانه) بود.
نسل جوان سالهای ۴۰ مسعود برزین را نخست بار زمانی دید که شیک و با پیپی زیر لب، گزیده و شیرین میگفت، متین مینوشت و سنجیده عمل میکرد. پس در حالی که روزنامهنگاران از ۲۸ امرداد به بعد، دستهدسته بودند، او تنها دست به قلمی بود که قبولش داشتند. برای همین به رای پرشور روزنامهنگاران زمان، نخستین دبیر سندیکای نوپای نویسندگان و خبرنگاران ایران شد. دومین دبیر داریوش همایون بود.
برزین و هند
«اگر ادعا کنم که هند در زمینه مطبوعات قدیم ایران غنی است، راه اغراق نپیمودهام.»
این جملهی او که خود نشان از فعالیتهای گوناگون او در عرصهی شناخت جامعه و مطبوعات هند دارد، همچنین گوشهای از شیفتگی او را نیز نسبت به فرهنگ هندوستان نمایان میسازد.
مسعود برزین در مصاحبهای گفت الهامبخشش مهاتما گاندی بوده است و همه عمر در آرزوی آنکه مردم ایران گاندی را بشناسند، که شاید روزگاری یک گاندی پیدا کنند. به همین سبب او را بسیاری به عنوان شارح آثار گاندی در ایران میشناسند.
برزین که در زمان ریاست سید حسین نصر بر دفتر شهبانوی پیشین ایران ریاست روابط عمومی آن دفتر را پذیرفت، پیش از آن همین سمت را در شرکت نفت آبادان داشت و در همه این مدت پیگیر فرهنگ سیاسی هند بعد از استقلال بود. درباره گاندی و جنبش پرهیز از خشونت چند کتاب ترجمه کرد و تا آخر عمر، عکس گاندی و عکس خود را با جواهر لعل نهرو [نخستین رئیس دولت هند مستقل] روی میز داشت.
برزین و دگرگونی در مدیریت رادیو و تلویزیون
تا پیش از آنکه به دعوت آخرین نخستوزیر دوران پادشاهی ریاست رادیو و تلویزیون ملی ایران را عهدهدار شود، مشاور رئیس دانشگاه تهران و مدرس روزنامهنگاری و روابط عمومی بود.
او نخستین مدیر رادیو و تلویزیون در ایران بود که به اندیشه ضابطهمندکردن برنامهها و نوشتن اصول و قاعده بر ژورنالیسم تلویزیونی پرداخت.
ژانویه ۱۹۷۹ (دیماه ۱۳۵۷) مسعود برزین که رئیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی شده بود تصمیم گرفت با فرصتی که به دستش افتاده بود اندیشه دیرپای خود را که باید بر هر برنامه رادیو و تلویزیون و بهویژه تلویزیون (دولتی یا غیردولتی) یک شورا نظارت داشته باشد تا بهترین بازده آموزشی ـ فرهنگی و نتیجتا سیاسی-اقتصادی را به دست دهد به اجرا بگذارد ـ شورایی مرکب از نماینده و یا نمایندگان منتخب مخاطبان، نماینده و یا نمایندگان اصحاب حرفه مربوط به برنامه (در مورد خبر و نظر؛ نماینده منتخب اتحادیه روزنامهنگاران)، نماینده معلمان (یک اجوکیتور) زیرا که محصول کار هر رسانه در درجه نخست آموزشی است و نیز نماینده مدیر سازمان.
برزین اصحاب نظر را برای بررسی این اندیشه خود در جلسه ۲۱ ژانویه آن سال دعوت کرده بود. در این جلسه پس از بحث و تبادل نظر قرار شده بود که هر کدام نظر خود را به دبیر جلسه که همان روز با رای حاضران انتخاب شده بود بدهد تا جمعبندی شود به صورت چارت درآید و پس از تصویب به اجرا گذاشته شود و این چارت تهیه شد.
برزین عقیده داشت که اگر برنامههای شبکههای تلویزیونی ضابطهمند نشوند و ژورنالیسم تلویزیونی قاعده و اصول نداشته باشد در آیندهای نه چندان دور، اصحاب این رسانه رشته امور و عملا وظایف قوای حکومتی را با دادن خط و ایجاد جو�’ به دست خواهند گرفت و با تاثیر در اذهان و القای نظر خود، دولت خواهند آورد و دولت خواهند برد و تاریخ و بهویژه فرهنگ و تمدن را از مسیر منطقیاش خارج خواهند ساخت و … درستی اندیشه برزین در طول کارزار انتخاباتی اخیر آمریکا بهوضوح به چشم خورد که از ژانویه ۲۰۰۷ تا چهارم نوامبر ۲۰۰۸ به درازا کشیده بود و …
چارت تهیهشده برپایه اندیشه مسعود برزین ـ آخرین مدیرعامل صدا و سیمای ایران در دوران نظام پیشین ـ مبنی بر شوراییشدن برنامههای رادیو و تلویزیون، پس از پیروزی انقلاب در اختیار مدیرعامل وقت قرارگرفت و گویا قصد اجرای آن را داشت ولی اوضاع آن زمان به گونهای نبود که بشود ضابطهی تازه به اجرا گذارد و …
اینک پس از گذشت سه دهه، جامعهشناسان و اندیشهمندان نگران آینده دمکراسی برای بازگرداندن ژورنالیسم تلویزیونی به مسیر اصولی خود و پایاندادن به حکومت شبکههای تلویزیونی نظراتی مشابه اندیشه مسعود برزین را مطرح و برای به کرسی نشاندن آن فعالیت میکنند.
***
برزین در سالهای پیش از انقلاب مانند بسیاری از نخبگان سالهای گذشته، غیر سیاسی بود و همان طور ماند؛ چراکه سیاست را میدان رقابتهای شخصی میدانست و خود طبعی نرمتر از این داشت. در عوض معتقد بود که از تلفیق دیوانسالاری و کارشناسی و تکنوکراسی میتوان مملکت را آباد کرد و از کنار رقابتها و تندیهای عقبمانده سیاست بی سر و صدا گذشت.
با طبعی چنین، بعد از برخاستن شعلههای انقلاب به زندان انقلابیون افتاد و ۱۲۳ روز را آنجا گذراند. مرد لبخند و صبوری و خوشباشی در زندانی که در لحظهلحظهاش خشونت و اعدام و تباهی انسان بود، بسیار خراشیده شد. گرچه نشانهای نیست که امیدش را از دست داده باشد، اما گویی آن خوشباشی را از دست داده بود.
حضور برزین در زندان انقلابیون از برخی جهات تعجببرانگیز بود؛ چراکه او در مقام مدیرعاملی سازمان رادیو و تلویزیون امکان پخش مستقیم ورود آیتالله خمینی را فراهم آورد و با موافقت شاپور بختیار این پخش را به شورای اعتصاب آن سازمان سپرد. تصمیمی که با حمله کماندوهای نظامی به زد و خورد تبدیل شد و شاپور بختیار نخستوزیر و مسعود برزین را بسیار آزرد.
مانند دهها تن از مدیران و نخبگان پیش از انقلاب، مسعود برزین وقتی از زندان آزاد شد، خانهنشین شد، هم از معامله ممنوع بود هم از خروج از کشور. بدون حقوق بازنشستگی و حق بیمه. باید ۲۰ سال صبر میکرد تا دولت خاتمی برسد و مطبوعات و سازمانهای دولتی از وی یاد کنند و خدماتش را به یاد آورند؛ اما تا ۸۵ ساله نشد، حقوق بازنشستگی و بیمه دوران خدمتش را دریافت نکرد.
آخرین یادکرد و بزرگداشت او چنانکه اشاره شد، مراسم یادبود احمد بورقانی و تجلیل از ۱۵ روزنامهنگار ایرانی بود که در آن میان دختر برزین نیز به نمایندگی از او به سخنرانی پرداخت.
برزین و تاریخ شفاهی
او معتقد بود: «تاریخنگاری، چرخهای از تاریخ شفاهی است.»
تاریخ شفاهی به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای پژوهش در علوم مربوط به تاریخ، سیاست و جامعهشناسی پذیرفته شده و در ایران نیز رویکرد به تاریخ شفاهی مقارن با انقلاب اسلامی است.
مسعود برزین با اشاره به مفهوم تاریخ شفاهی معتقد است: «تاریخ شفاهی مجموعه بیانات یک یا چند نفر در یک گروه جمعی است، در گذشته هنگامی که دانش و سواد در مفهوم کلی آن، همهگیر نبود، تاریخ شفاهی تنها وسیله انتقال حوادث و اتفاقات به شمار میرفت. در گذشته نقالان در قهوهخانهها به تشریح وقایع و اخبار همت میگماشتند و حضار را از آنچه در آن روزها روی میداد، آگاه میساختند. اما تاریخ شفاهیِ علمی از اوایل قرن ۱۹ میلادی در اروپا آغاز شد و با ترتیبیافتن یک سلسله مصاحبههای شفاهی با بزرگان سیاست به سوی مردم عادی و امثال آن پیش رفت. اختراع چاپ، تاریخ شفاهی را از جایگاه رفیع خود فروانداخت و روزنامه جای نقال قهوهخانه را گرفت و به صورتی درآمد که نسخهای از یک روزنامه توسط فردی باسواد با صدای بلند خوانده میشد و مشتریها میشنیدند. با ورود مطبوعات به ادب فارسی، تاریخ شفاهی بار دیگر اهمیت خود را از دست داد، ولی هیچ گاه شکست نخورد و بعد از آن سینما، تلویزیون، کامپیوتر و اینترنت بر چنین موجی دامن زدند و اکنون بخش عظیمی از تاریخ شفاهی را بر عهده دارند.»
آثار برزین
مسعود برزین در شرح احوال خود مینویسد: «علاقه من به تاریخ مطبوعات و به طور کلی آنچه به رسانه مربوط میشد و عشق به اینکه بتوانم تصویری منسجم از نقشی که روزنامهنگاری در ایران داشته است، به طرح کشم، باعث شد بر تحقیق در این باره تمرکز کنم. امروز افتخار میکنم که تاکنون پنج کتاب تحقیقیام درمورد روزنامهنگاری انتشار یافته … »
نخستین کتاب او راجع به مطبوعات در سال ۱۳۴۳ به چاپ رسید و سه سال در دانشگاههای هند و هلند به عنوان یک کتاب جنبی دروس شناخته شد.
از مسعود برزین ۳۷ جزوه، رساله، کتاب تالیفی یا ترجمه باقی مانده است، اما در این میان او همواره در تمام گفتوگوها بالاترین افتخار کاری خود را پنج عنوان کتاب تحقیقیاش در حوزهی روزنامهنگاری میدانست:
– سیری در مطبوعات ایران
– مطبوعات ایران ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۳
– فرهنگ اصطلاحات روزنامهنگاری فارسی
– شناسنامه مطبوعات ایران
– تجزیه و تحلیل آماری مطبوعات ایران
همچنین او با انتشار نخستین کتاب در زمینهی روابط عمومی عملی در ایران با نام «چگونه روابط عمومی کنیم؟»، از سوی انتشارات بهجت تهران، در زمرهی پیشگامان مطالعات روابط در ایران به شمار میرود.
همچنین کتاب خاطرات برزین نیز با نام «یاد ماندههای هفتاد سال زندگی» اثری برای نسل جوان مطبوعاتی اثری ارزشمند برای شناخت زندگی مردی است که عمرش را در راه مطبوعات و فرهنگ ایرانی گذاشت.(http://iranshahr.org/?p=16361)