روابطعمومی در متن است نه در حاشيه، ضرورت است نه لوكس، در خود مديريت است نه در بيرون آن، پس حق داريم بگویيم هر مديريتي سزاوار روابطعمومیاي است كه دارد.
روابطعمومی از مديريت جدا نيست و با آنچه كه بهعنوان چرخ پنجم ارابه به تنه برخي مؤسسات ميچسبانند، فرق بسيار دارد.
روابطعمومي باید در ارتباط با مردم، مدافع سازمان و در ارتباط با مديران، نقش مدعیعموم را بهخود بگيرد. انگيزه اعمال انساني اغلب احساسات است نه منطق، بنابراين كارشناس روابطعمومي بايد پیامدها و واکنشها را درنظر بگیرد و بكوشد تا تفسيرهاي مختلف را پيشبيني كند.
هدف فعاليتهاي روابطعمومی در يك سازمان بايد چنان باشد كه كاركنان منافع خود را با سازمان يكي بدانند. بهعبارت ديگر، معتقد بشوند كه ضرر مؤسسه ضرر آنها و نفع مؤسسه منفعت آنهاست.
هميشه در پشت سر روابطعمومی كاردان و موثر، مديريتي آگاه و مدبر وجود دارد و بدون اين پشتيبان، كوششهاي روابطعمومی بهجايي نخواهد رسيد.
قدرت روابطعمومی در صلاحيت و صميميت آن است، با كوشش خردمندانه چنين روابطعمومیاي ميتوان در مردم اعتقادي بهوجود آورد كه همواره به اقدامها مؤسسه و مديران آن خوشبين بوده و اعتماد نمايند.
به من بگو كارشناس روابطعمومی مؤسسه تو كيست تا بگوييم كه مؤسسه تو چگونه است.
هیچ شخص حقیقی یا حقوقی نسبت به محیط اطراف خود نمیتواند بیاعتنا بماند. رشتههای گوناگون ارتباطات همه موجودات را چنان بههم پیوند داده است که با ترقی و دگرگونی تکنیکهای ارتباطی، بازتاب حادثهای در یک گوشه، در اندک زمانی در همه جا فرو میپیچد و همه چیز را کموبیش تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین بیشک میتوان گفت که بیش از پیش در تصمیمگیری مدیران، به نسبت اهمیت سازمانی که مسئولیت اداره آن را بر عهده گرفتهاند، جمعآوری اطلاعات و نتیجهگیری صحیح از آنها ضروری و ناگزیر شده است.
قبل از هر تغییر و بلکه در ضمن اجرای آن و خلاصه در هر مرحلهای، اجرای تحقیق و پژوهش واحب است. وجود دستگاهی که استادانه به چنین تحقیقی اقدام و بهطور صحیح نتیجهگیری کند و با تکیه به این اطلاعات، مدیران را از نتایج تصمیمهایشان آگاه کرده و در صورت لزوم «عامه» علاقهمندان را نسبت به کموکیف و دلایل تصمیمهای مدیران آگاه سازد، برای مدیریت نعمتی بزرگ تلقی میشود.
ما نيازمند روابطعمومی ايراني هستيم نه روابطعمومی غرب صنعتي. روابطعمومیهاي ما بايد بهكار مردم بيايند و راستگو باشند.